رویای زیبا
 
 
چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 10:25 ::  نويسنده : علی

زندگی مثل پیانو است،دکمه های سیاه

برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها .

اما زمانی می توان آهنگ زیبایی نواخت که

دکمه های سیاه و سفید را به موقع فشار دهی .



پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:برف, :: 9:43 ::  نويسنده : علی

تمام كوچه ها از برف و يخ پُر

نگاه ام روي يخ ها مي خورد سُر
 
ز حجم برف روي شاخه هايش
 
درختي در خيابان مي زند غُر

 



سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:باران, :: 10:57 ::  نويسنده : علی

 

 

 

باران آمد

 

و نغمه های سرد زمستان را
بر گونه های تب كرده ام سرود
باران آمد
و طرح لبخندم را
جان دوباره ای بخشيد
دوباره باران
بر جای جای بودنم بارید

و سايه های مردد را
از پيشانی ام زدود
و چه باران زيباست
آنگاه كه می بارد
بر لای لای گرم دلتنگی

 

 

 

 



دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, :: 13:5 ::  نويسنده : علی

 

 

وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود
وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست
وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است
وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید
وقتی یکی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید
وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید
وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید
وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد
وقتی یکی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند
وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد
وقتی یکی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید
وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید
وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست
وقتی یکی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست
وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی هم عشق می ورزید

 

 

 



یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:, :: 12:25 ::  نويسنده : علی


پروردگارا
به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم و دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم . بینش ده تا تفاوت ایندو را دریابم . مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتارکنند . . .

 

 



شنبه 12 اسفند 1391برچسب:, :: 9:49 ::  نويسنده : علی

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران‌خورده پاک
آسمانِ آبی و ابر سپید
برگ‌های سبز بید
عطر نرگس، رفص باد
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست

نرم‌نرمک می‌‌رسد اینک بهار
خوش به‌حالِ روزگار

 

خوش به‌حالِ چشمه‌ها و دشت‌ها
خوش به‌حالِ دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به‌حالِ غنچه‌های نیمه‌باز
خوش به‌حالِ دختر میخک که می‌خندد به ناز

خوش به‌حالِ جام لبریز از شراب
خوش به‌حالِ آفتاب

ای دلِ من گرچه در این روزگار
جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام
بادۀ رنگین نمی‌بینی به‌ جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می‌باید تُهی‌ست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای‌ دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ
هفت‌رنگش می‌شود هفتاد رنگ

فریدون مشیری
از مجموعۀ «ابر و کوچه»

 



پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:كجاى دنیا ایستاده ام, :: 9:43 ::  نويسنده : علی

 

 

كجاى دنیا ایستاده ام؛

كه دیگر نه آفتاب گرمم میكند

و نه مهتاب سرد...

كجاى دنیا نشسته ام؛

كه دیگر نه دیوان شاملو آرامم میكند

و نه لیوان مقعر...

نمیدانم كجا هستم

هر كجاى دنیا هستم گویى یك نفر...

دار و ندارم را با خود به یغما برده است!

دیگر کمتر اشـــک می ریزم ..

دارم بُزرگ میــشوم یا سنـــــگ ..!

نمی دانم ..!
 



سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 10:58 ::  نويسنده : علی

در زلال شب
شب هایم بارانی است
روزهایم می گذرد
من باران اشک می خواهم
آنقدر باران می خواهم تا بتوانم تمام دلتنگی هایم را در آن زلال کنم

 

 



سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:ديدی غزلی سرود؟, :: 10:20 ::  نويسنده : علی


ديدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زير
باران پوسيد
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود



جمعه 4 اسفند 1391برچسب:فروغ فرخزاد, :: 19:2 ::  نويسنده : علی

 

یکی از اشعار بسیار معروف، زیبا و پراحساس فروغ فرخزاد بانوی شعر معاصر ایران ...
>
 نگاه کن که غم درون دیده ام
>  چگونه قطره قطره آب می شود
>  چگونه سایهء سیاه سرکشم
>  اسیر دست آفتاب می شود
>  
> نگاه کن
>  تمام هستیم خراب می شود
>  شراره ای مرا به کام می کشد
>  مرا به اوج می برد
>  مرا به دام می کشد
>  
> نگاه کن
>  تمام آسمان من
>  پر از شهاب می شود
>  تو آمدی ز دورها و دورها
>  ز سرزمین عطرها و نورها
>  نشانده ای مرا کنون به زورقی
>  ز عاجها، ز ابرها، بلورها
>  مرا ببر امید دلنواز من
>  ببر به شهر شعرها و شورها
>  به راه پرستاره می کشانی ام
>  فراتر از ستاره می نشانی ام
>  
> نگاه کن
>  من از ستاره سوختم
>  لبالب از ستارگان تب شدم
>  چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
>  ستاره چین برکه های شب شدم
>  چه دور بود پیش از این زمین ما
>  به این کبود غرفه های آسمان
>  کنون به گوش من دوباره می رسد
>  صدای تو
>  صدای بال برفی فرشتگان
>  
> نگاه کن که من کجا رسیده ام
>  به کهکشان، به بیکران، به جاودان
>  کنون که آمدیم تا به اوجها
>  مرا بشوی با شراب موجها
>  مرا بپیچ در حریر بوسه ات
>  مرا بخواه در شبان دیرپا
>  مرا دگر رها مکن
>  مرا از این ستاره ها جدا مکن
>  
> نگاه کن که موم شب براه ما
>  چگونه قطره قطره آب می شود
>  صراحی دیدگان من
>  به لای لای گرم تو
>  لبالب از شراب خواب می شود
>  نگاه کن
>  تو میدمی و آفتاب می شود

 



درباره وبلاگ


به سراغ من اگر می آیید سخت و پیوسته بیایید نهراسید از اندیشه تنهایی من شیشه ای نازک نیست که ز هر لرزش اشکی ترکی بردارد صحنه خاطر تنهایی من قطعه سنگی شده از درد هزاران اندوه در هراس از پاییز
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 916
بازدید ماه : 1719
بازدید کل : 116836
تعداد مطالب : 81
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1